سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق کتاب
 
قالب وبلاگ

کسی آسمان را

راه می برد

تا هر گاه دستان کوچک کوفه

تنگ شد

ماه را قسمت کند

و ستاره ها را

در نی نی چشمات

دنیا چقدر کوچک بود

آن زمانی که بغض های نا خورده ات را

در گلوی چاه می ریختی

 راه می رفتی و

بی ادعا

نخلستان ها

خیس آیه های شبنم می شد

... و شب، شب دیدار بود

هنگامه ی بوسید سیب

 

واژه ها رد می شوند

زمین بغض کرده

جهان در خود می پیچد

شیطان وسوسه می ریزد

و تمام بودنش را

در حجم زیتون سرخی جای می دهد

 

آنگاه...

گنجشک یی

از روی شاخه می پرد


[ چهارشنبه 91/7/12 ] [ 3:15 عصر ] [ نا نویسنده ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینکدونی
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 344927